به روایت یک رفیق

دل‌نوشته‌ها و کشف‌های یک رفیق در مسیر عبور از دیوارها

به روایت یک رفیق

دل‌نوشته‌ها و کشف‌های یک رفیق در مسیر عبور از دیوارها

  • ۰
  • ۰

گاهی از دست دادن، آغاز راه است… و متأسفانه اکثراً

 

شاید این یه قانون نانوشته‌ست که انسان، تا چیزی رو از دست نده، حرکت نمی‌کنه.

دل کندن سخته.

 

فیلم The Way رو که دیدم، لحظه‌ای که پدر تصمیم گرفت خاکستر پسرش رو به مقصد برسونه، به نظرم نکته تکون دهنده فیلم همینجا بود . اون تصمیم ، پایانِ یک «ایستادنِ طولانی» بود، و آغاز یک راه.

 

باقی فیلم مثل نوازش بود. آرام، درونی، با مکث و سکوت و البته زیبا .

و در آخر وقتی پدر به مقصد رسید و ازش پرسیدن «انگیزه‌ی سفرت چی بود؟»، مکث کرد…

نه اینکه ندونه، بلکه مردد شده بود در اینکه واقعاً چرا راه افتاده.

شاید ابتدا از روی عشق پدرانه سفر را شروع کرده بود، برای اینکه کار ناتمام فرزندش را تمام کند.

اما در طول مسیر، چیزی درونش دگرگون شد—مسیر بیرونی، به مسیر درونی بدل شد.

سفری که کمک کرده بود به رشد چیزی که همیشه در وجودش بوده.

انگار این سفر، انسانیتش را متعالی‌تر کرد؛ عشقی پخته‌تر، درکی ژرف‌تر، و نگاهی آرام‌تر به زندگی.

 

 

 

از دست دادن، همیشه درد داره.

ولی بعضی وقتا همین درد، تنها چیزیه که ما رو از جا بلند می‌کنه…

و متأسفانه، اکثراً همین‌طوره.

 

  • ۰۴/۰۱/۰۵
  • محسن محمدی شهرانی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی